دیگر این پیج به روز نخواهد شد...😔

توران خانم آسمانی شدنت مبارک..

شهیدحله
توران اسکندری

بسم رب الشهداء و الصدیقین

_معرفی شهیده توران اسکندری جهت آشنایی بیشتر دوستداران این کنیزه حضرت زهرا سلام الله علیها.

_بانوی شهیده توران اسکندری متولدشهر ماهشهر درسال ۱٣۴۴ و یادگاران  ایشان ۵ فرزند ،٣پسر و ٢ دختر میباشند.
_همسر شهیده اسکندری;
رزمنده جهادگر ولایتی و خادم اهل بیت عارف مرحوم مهندس فرشاد اسکندری که به دلیل تخصص ایشان حضور در جبهه این بزرگوار خدمت در عملیات راهسازی بوده وبه دلیل حضور در مناطق عملیاتی ودرپی عملیات خصمانه و ناجوانمردانه ملعون آن زمان توسط بمب های شیمیایی بر خلاف تفکر ایشان مواد آلوده به بدنشان وارد و بعداز چند سال تبدیل به سرطان که به تشخیص پزشکان بیمارستان شریعتی تهران از نوع سرطانها ی ناشی از مواد شیمیایی بوده
ودر نهایت منجر به عروج شهادت گونه این مجاهد فی سبیل الله درسال۱٣٨۴ میشود.(ضمنا شهید علیرضا اسکندری فرمانده گردان جعفر طیار پسر خاله شهیده توران اسکندری میباشند)
 ازخداوند متعال علو درجات را برای  شهداء خواستاریم ان شاالله که مورد عنایت شهداء قرار بگیریم..

یکی از پستهای زیبای خانم 🌷شهیده اسکندری🌷 در پیج اینستاگرامی خود :

"اگر دوست شهید داشته باشے
کم کم شبیهش مےشوی
آنقدر شبیه که حتے ظاهرت هم
مثل او مےشود
تاآنجاپیش خواهے رفت که
دوست شهیدت نمےگذاردبمیری؟؟
آخرشهیدت مےکند.."

💠بسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠

دلنوشته همسر مکرمه شهید مدافع حرم  محمد پورهنگ برای کنیز حضرت زهرا خادمه الشهداء "شهیده اسکندری"

🌹تقدیم به روح بلند سرکار خانم شهیده اسکندری:

خوب یادم هست آشنایی مان را. چند روز بیشتر از پر کشیدن همسرم نگذشته بود که پیامتان به دستم رسید.
برای همسرم مطلب می نوشتید در فضای مجازی. دوست داشتید برای شهدا خدمت کنید. شناساندن شهدا را وظیفه خود می دانستید.
آن روزها من به دنبال هم دلی می گشتم تا همدردم باشد. سر صحبتتان که باز شد، از پیوندتان گفتید با شهدا.  از تجربیاتتان برایم گفتید و روزهایی که پشت سر گذاشته اید.
و من که به دنبال نشانه بودم، به فال نیک گرفتم این آشنایی را.
من هم دردی پیدا کرده بودم و شما گویی خودتان را در برابر خودتان می دیدید. از شباهتمان برایم گفتید. از عشق و محبتی که به همسرانمان داشتیم. از دردهایی که کشیدید و دردهایی که دیدید. از روزهای پر کشیدن همسرتان گفتید. از اشک هایی که کنار تختش جا گذاشتید. از التماس هایی که کردید برای ماندنش و من گویی خودم را می دیدم. اگرچه آسمانی شدن همسرانمان 10 سال فاصله داشت اما شک نداشتم اسباب این دوستی را خودشان برایمان فراهم کرده اند.
آمده بودید آرامش بگیرید اما آرامش بخشیدید به دل داغدیده ام.
خودتان راوخواهر بزرگترم می دانستید و من شما را الگوی خود. 10سال زمان کوتاهی نیست. فراق هر روزش یکسال می گذرد. از قدم های خدا برایم گفتید کنار قدم هایتان. از حضور همسرتان. از مددهایشان. و من باور داشتم گفته هایتان را.

دلم گرفته بود که پیامتان از کربلا رسید. از جوار امامان عشق. نایب الزیاره مان شده بودید.
و من چقدر غبطه خوردم به حالتان. دوست داشتم همراهتان می بودم. گفتید که هر جا رفتید به یاد همسرم و من و دخترهایمان بوده اید. گفتید همراهتان بوده ایم.
عکستان را که دیدم میان زوار اربعین، بدجور به دلم نشستید و محبتتان افزون شد در دلم.
خبر انفجار حله که به گوشم رسید، دلم لرزید. حال و هوای روزهای شهادت همسرم را داشتم. دلهره و اضطراب.
خبر شهادتتان را که شنیدم اگرچه حس جاماندن دوباره برایم زنده شد، اما آرام شدم.
سرنوشتمان اگر چه شبیه به هم بود اما سرگذشتتان بسیار زیباتر رقم خورد.
چه سعادتی بالاتر از این. شهادتتان این گونه مقدر باشد. ایام زیارت اربعین ارباب در
وادی عشق.
حالا همسرتان به انتظارتان ایستاده است که همراهی تان کند تا بهشت. 10 سال فراق اینگونه زیبا ختم به وصال شد.
و من دوباره به حالتان غبطه می خورم. دست من را هم بگیر بانو...🌹

شهید مدافع حرم محمد پورهنگ

بسم رب الشهداء والصدیقین


(درد دارد دویدن و نرسیدن...
که دویدن ما درجا زدن است...
.
به قول شهید آوینی تنها کسانی مردانه می‌میرند که مردانه زیسته باشند...
.
شهادت را نخواستیم و به خیال خودمان گناه_معصیت عاشق شهادتیم...

بسنده کردیم فقط به عکس چسبانده شده ی دیوار اتاق!
عکس و دلنوشته_شهدایی که فقط پست اینستاگرام شد!
کانال تلگرامی که پر شد از صوت و روایت شهدا!
و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه شهید را درک نکردیم...
.
.
شهادت تنها برای شهیدان است...
که آسمان و خاک این عالم شهادت می دهند به برای_خدا_شدن شهیدان...
.
.
نخواستیم شهادت را؛
اگر می_خواستیم هر مکان و زمان که باشیم شهادت ما را در بر خواهد گرفت...
.
.
به یاد صحبت های حاج حسین یکتا در ظهر عاشورا ی فکه:
اگر شهادت را می خواستیم!
.
در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهادت میری...
در شمال تهران هم باشی،شهید صیاد شیرازی میری...
.
در وسط بازار هم باشی،شهید لاجوردی میری...
وسط این رمل های فکه بعد از جنگ هم باشی،سید شهیدان اهل قلم میری...
.
مصطفی احمدی روشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های تهران به شهادت میری...
.
.
.
شهادت را بخواهیم...
اگر خادم الشهدا باشیم...
شبیه شان می شویم...
نه به حرف ، در عمل...
شهیدانه زندگی کنیم که شهید می شویم...
.
.
و حالا باید گفت:
زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ طلاییه ، هم باشی!
شهید حجت الله رحیمی میری...
.
خادمه الشهدا در فضای مجازی،در حله عراق هم باشی؛
بعد زیارت اربعین...
شهیده توران اسکندری میری...

اللهم الحقنا بالشهداء..